همگام با قبيله قرآن

نکاتي از تفسير آيت الله جوادي آملي (حفظه الله)

نشانه ي توفيق و بي توفيقي انسان چيست؟
آيا نماز نشانه ي شخصيت هر فرد است؟
آيا روح، مؤنث است يا مذکر؟
در طول تاريخ اسلام، فرزانگان بسياري بوده اند که با بهره گيري از فروغ وحي و استفاده از گوهر کلام ائمه عليهم السلام توانسته اند راه سعادت را بنمايانند و با کنار زدن پرده هاي غفلت از ديدگان قلب ها، مردم را بر کنار مائده الهي بنشانند و لمعات قرآني را بر جانشان بيفشانند. زيرا قرآن، کتاب هدايت همه انسان ها در همه اعصار است و نور هدايتش، اختصاص به اقليم يا نژادي خاص ندارد. اميرالمؤمنين عليهم السلام فرمود: «قرآن را فرا گيريد که نيکوترين سخن است و به فهم عميق آن دست يابيد که مايه خرمي دل هاست و از نور آن شفا جوييد که شفاي بيماري هاي روحي است».
آنچه در اين مقاله آمده، گزيده اي از نکات تفسيري قرآن کريم از کتاب ها و دروس تفسير حضرت آيه الله جوادي آملي است که تقديم شما مي گردد. با اين اميد که خداوند سبحان ، قلوب همه ما را ظرف معارف قرآن و اهل بيت قرار دهد و ما را در عمل به معا رف قرآني، توفيق روزافزون دهد.

معناي توفيق

در فرهنگ قرآن کريم، توفيق به معناي «آسان کردن» است؛ يعني خداي سبحان، پيمودن راه را براي انسان آسان تر مي کند؛ چه از طرف مثبت که همان صراط مستقيم است و چه از جانب منفي که کج راهه است. آن جايي که خداوند به کسي توفيق مي دهد، به اين معناست که گرايش قلبي او به سمت امور خداپسند، آسان تر مي شود و اسباب و علل حرکت در اين مسير ها، برايش فراهم تر مي گردد و بهتر معارف را درک مي کند و راحت تر عمل مي کند؛ البته اين به معناي آن نيست که راه گناه براي او بسته است - و الا جبر به وجود مي آيد - بلکه گناه کردن براي وي سخت است.
عکس توفيق، حالت بي توفيقي است؛ يعني به واسطه گناه پي در پي، گرايش قلبي انسان به سمت امور ناپسند، آسان مي شود. چنين فردي، راحت دروغ مي گويد؛ راحت به نامحرم نگاه مي کند و با سختي، معارف الهي را مي فهمد و عمل مي کند؛ نسبت به مسائل معنوي، بي ميل است؛ ترک گناه براي او سخت مي شود و اذعان دارد که دلم مي خواهد گناه نکنم؛ ولي نمي توانم!
پس توفيق در هر دو مسير، به معناي سهولت است. قرآن کريم درباره گروه اول مي فرمايد: «فاما من اعطي واتقي و صدق بالحسني، فسنيسره لليسري؛ (1) و اما آن کس که براي رضاي خدا از مال خويش بخشيد و تقوا پيشه کرد و نيکوترين وعده خدا را در مورد انفاق کنندگان راست شمرد، به زودي او را براي ورود به بهشت، آماده خواهيم ساخت و به آسايش و زندگي آسوده مي رسانيم». (2)
قرآن درباره گروه دوم نيز مي فرمايد: «و اما من بخل و استغني و کذب بالحسني فسنيسره للعسري؛ (3) و اما آن کس که بخل ورزيد و با گردآوري ثروت، در پي توان گري بود و نيکوترين وعده خدا را دروغ شمرد، به زودي او را براي دشواري و عذاب، آماده خواهيم ساخت».
بنابراين، راه براي هر دو گروه باز است. گروه اول به راحتي کار خير انجام مي دهند و در عين حالي که مي توانند گناه کنند، گناه کردن برايشان سخت است و گروه دوم به راحتي گناه انجام مي دهند و در عين حالي که مي توانند توبه کنند، توبه کردن برايشان سخت است. پس هر دو گروه با اختيار خود، مسير حرکت خود را انتخاب مي کنند؛ هم گروه اول، توان گناه کردن دارند، ولي با اختيار خود گناه نمي کنند و هم گروه دوم توان توبه دارند، ولي با اختيار خود و به سختي، توبه مي کنند و يا موفق به توبه نمي شوند. (4)
حضرت امام قدس سره در مورد ارتباط اعمالي که انسان انجام مي دهد و توفيق يا سلب توفيقي که نصيب او مي شود، مي فرمايد: «ممکن است يک نظر به نامحرم يا يک لغزش کوچک لساني، مدت ها انسان را از سراير و حقايق توحيد باز دارد و از حصول جلوات محبوب و خلوات مطلوب که قره العين (نورچشم) اهل معرفت است، باز دارد». (5)

نماز و جلوگيري از فحشا

چون جهان طبيعت، جهان تأثير و تأثر متقابل است، (6) همان طور که نماز، انسان را از فحشا و منکرات باز مي دارد، (ان الصلاه تنهي عن الفحشاء و المنکر )، (7) کسي که اهل فحشا و منکر است نيز توفيق خواندن نماز مقبول را ندارد؛ يعني «ان الفحشاء تنهي عن الصلاه». نماز و منکرات، تضاد متقابل دارند. ممکن نيست نماز جلوي فحشا را بگيرد؛ ولي فحشا اثر منفي در نماز نگذارد. (8) به هر مقدار انسان براي نماز خود اهميت قائل شود (اول وقت خواندن، حضور قلب داشتن و...)، امکان حرکت به سوي منکرات از او سلب مي شود؛ تا آن جا که حتي فکر گناه نيز به سراغ او نمي آيد و برعکس، انسان فاحش يا بدکار و ا هل منکر نيز توفيق انجام نماز ندارد. هر چه شخص به منکرات بيشتري آلوده شود، کمتر توفيق انجام نماز پيدا مي کند؛ مثلا ابتدا حضور قلبش را از دست مي دهد؛ سپس نماز را به تأخير مي اندازد و کم کم آخر وقت و سرانجام تارک الصلاه مي شود.
بنابراين، با يک معيار ساده مي توانيم متوجه شويم که هر چه اهتمام انسان به نماز اول وقت و همراه با حضور قلب، بيشتر باشد، نشانه آن است که منکرات و اعمال ناپسند از وي سر نزده است و بر عکس هر چه توفيق نماز اول وقت و همراه با حضور قلب از ما سلب شود، نشانه آن است که گرايش ما به زشتي ها و منکرات، افزايش يافته، بايد در پي اصلاح خويش باشيم و اين معنا در سخنان ائمه معصومين عليهم السلام چه زيبا تجلي يافته است که «کل عملک تبع لصلاتک فمن ضيع الصلوه فانه لغيرها اضيع». (9)

کرامت انسان در تقواست

قرآن کريم، محور کرامت انسان را تقوا مي داند و اعلام مي دارد که چيزي جز تقوا، مايه کرامت نيست؛ «يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و... ان اکرمکم عندالله اتقيکم»؛ (10) يعني اي مردم ! ما شما را مذکر و مؤنث آفريديم و شرط کرامت و بزرگواري شما را تقوا قرار داديم.
مرد و زن بودن، ارتباطي با کرامت ندارد. نه مرد بودن شرط کرامت است و نه زن بودن مانع آن است؛ چون کرامت، صفت روح است و روح انسان، نه مؤنث است و نه مذکر. نر و ماده بودن، صفت جسم است. روح انسان، مجرد است و همه فضايل اخلاقي، به روح آدمي بر مي گردد. بنابراين، نه مرد بودن مايه فخر است و نه زن بودن، مانع کرامت است؛ بلکه مدار کرامت نزد خداي سبحان، همانا تقواست. از اين رو در قرآن کريم آمده است: «ان اکرمکم عندالله اتقيکم».
اين آيه، معيار کرامت انسان را در تقوا منحصر کرده است و جز تقوا، هر معيار ديگري را (اعم از ثروت، زيبايي، نژاد، قبيله، جنسيت، رنگ پوست، علم، سابقه علمي، اجتماعي و سياسي و... ) نفي مي کند. (11)

پي نوشت :

1. ليل، آيه 7- 5.
2. برگرفته از ترجمه قرآن بر اساس تفسير الميزان، سيد محمدرضا صفوي .
3. ليل، آيه 10-8 .
4. تقريرات درس تفسير، سوره يونس، آيه 88.
5. شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 69 .
6. همان گونه که در قانون سوم نيوتن آمده، هر عملي، عکس العملي دارد که از نظر نيرو، معادل يکديگرند؛ يعني اگر شما به ديواري مشت بزنيد، همان گونه که ديوار مورد فشار قرار مي گيرد، به همان ميزان از جانب ديوار، فشاري به دست شما وارد مي شود و هر چه شدت مشت زدن بيشتر باشد، عکس العمل ديوار نيز شديدتر است؛ به گونه اي که امکان زخم شدن و حتي شکسته شدن دست شما وجود دارد.
7. نساء، آيه 103.
8. نماز و نمازگزاران، ص 12.
9 . وسائل الشيعه، ج 4، ص 161.
10. حجرات، آيه 13.
11. آيت الله جوادي آملي، کرامت در قرآن، ص 48-47.

منبع: مجله پرسمان